در باره تفسیر از کمون پاریس

ح. محسنی

یکی دیگر از اختلافات درون سازمان ما گرد دولت کارگری میچرخد. گرایش جدید درون سازمان ما به تاسی از نظریه آنارشیستی و با ملغمه­ای از نظرات جان هالووی هر دولت را به صرف وجود دولت بورژوایی ارزیابی میکنند. ر. تقی روزبه در کُر مشترک با نظریه آنارشیستی در این باره سخنان نغزی ارائه کرده است که من عین آن را نقل میکنم:

"اساسا معنای خود کمون هم به معنی سازمان اشتراکی بوده است ودرنامه انگلس به ببل(به همراه استفاده از "ما" که شامل نظرمارکس هم هست) در1875 آنها به حزب سوسیال دمکرات پیشنهاد می کنندکه هرجا که دولت موردنظر دربرنامه آنها آمده است اصطلاح "سازمان اشتراکی" را بجای آن بگذارند. انگلس درهمین نامه صراحتا اعلام می کند که کمون دولت به معنای اخص کلمه نبوده است.

جالب است  که لنین دردولت وانقلاب علیرغم  مواضع ویاتفسیرمتضاد خود ازدولت وانتقاد به آنارشیسم، درتفسیراین نامه چنین می نویسد: "دربین بلشویکها قطعا کسی یافت نخواهد شد که با توصیه انگلس ومارکس مخالف باشد.اشکالی که پیش خواهد آمد شاید فقط درمورد اصطلاح باشد که درزبان آلمانی برای"سازمان اشتراکی" دوکلمه وجود دارد وانگلس آن کلمه ای را برگزیده است که معنایش سازمان اشتراکی جداگانه نیست بلکه مجموعه وسیستمی ازاین سازمانهاست.درزبان روسی چنین کلمه ای وجود ندارد وشاید این اجبارپیش آید که کلمه فرانسه"کمون" انتخاب شود،گرچه این کلمه هم دارای نارسائی هائی است.

ازلحاظ تئوریک،مهمترین نکته درگفته انگلس این است که "کمون دیگردولت به معنای اخص کلمه  نبود"پس ازشرح فوق این نکته کاملا مفهوم است.کمون جنبه دولت بودن را ازدست میداد،زیرا بروی لازم می آمد که اقلیت اهالی(استثمارکنندگان) را سرکوب کند نه اکثریت را؛کمون ماشین دولتی بورژواژئی را خورد کرد؛خود مردم بجای نیروی خاص سرکوب به صحنه آمدند.همه اینها دورشدن ازدولت به معنی اخص کلمه است.واگرکمون پابرجامی گردید،آنگاه آثاردولت بخودی خود "روبزوال میر فت" ...."

بعد از قرائت این متن دیدم که این قطعه برایم آشنا است و من پیشتر با آن کلنجار رفته­ام

 به متن رفیق پیران آزاد در این باره مراجعه کردم دیدم که بین دو متن شباهتهای خیره کننده­ای وجود دارد پیران آزاد در این باره نوشته بود.

در این باره، انگلس در نامه ای به اگوست ببل به تاریخ 18 -25 مارس 1875 نوشت " بنا براین ما می خواستیم پیشنهاد کنیم که به جای واژه دولت در همه جا اصطلاح "گماین وسن ( gemeinwessen ) با هم بودن، را به کار بریم، واژه خوب و کهن آلمانی که می تواند به خوبی معادل واژه فرانسوی " کمون" باشد."  اگر چه این نامه از طرف انگلس است اما برای همه  روشن است که چیزی جز نظر مارکس نیست. چنانکه لنین نیرکه این نامه را در رساله " دولت و انقلاب " خود نقل کرده ، بر آن تاکید می کند که : " از این رو وقتی انگلس در آخرین جمله این بخش از نامه خود کلمه " ما" را به کار می برد بی شک از جانب خود و مارکس  به رهبری حزب کارگری آلمان پیشنهاد می کند واژه دولت از برنامه حذف  و واژه " کامیونیتی " جایگزین آن شود".(3 )

رساله دولت و انقلاب را لنین در فاصله اگوست- سپتامبر 1917، دو ماه پیش از گرفتن قدرت و در تبعید فنلاند فراهم کرد و اساسا مبارزه ای است علیه رفرمیسم و سوسیال دمکراسی آن دوره که به شدت دولت مدار شده بود. او با اتکا به نوشته هایی از جمله همین نامه انگلس به استدلاهای خود قوت می داد تا بر خلاف رفرمیستها، نه بر پا کردن و بر قرار کردن دولت بلکه در هم شکستن ماشین دولتی را پی گیری کند. در ادامه همان جمله بالا، لنین ادامه می دهد " اگر چنین اصلاحی در برنامه به رهبران کنونی  "مارکسیسم" پیشنهاد می شد، چه هیاهوئی در باره " انارشیسم" به پا می کردند. بگذار سر و صدا کنند. این ستایش بورژوازی را برایشان به ارمغان خواهد آورد. و ما به کار خود ادامه می دهیم. در تجدید نظر در برنامه حزب امان، ما باید با تمام قوا راهنمائی مارکس و انگلس را در نظر بگیریم تا به حقیقت نزدیکتر شویم، با خلاص شدن از انحرافات، مارکسیسم را احیا کنیم ، مبارزه طبقه کارگر برای رهائی اش را صحیح تر هدایت کنیم." و بازاز انگلس نقل قول می کند که " کمون دیگر دولت به معنی واقعی این کلمه نبود."

من در نقد این قطعه و تحریفاتی که در بردارد به طور مفصل نوشته ام، خواننده علاقمند میتواند به آن نوشته مراجعه کند. رفیق روزبه با اشراف کامل از این که این دیدگاه مورد نقد قرار گرفته باز هم به روی مبارک خود نیاورده و آن را بدون ذکر ماخذ دوباره تکرار کرده است. یا به سخن درست سرقت ادبی کرده است. من به این رویکرد او کار ندارم اما برای روشنگری به دو نکته اشاره میکنم

نخست این که من متن عبارت انگلس را به طور کامل میآورم تا شان نزول نوشته او روشنتر شود و خواننده خود قضاوت کند:

انگلس می­گوید: [فرمول لاسالی] "دولت خلقی" را، آنارشیست­ها، ‍­تا سرحد نفرت مایه سرزنش‌ ما قرار داده­اند، حال آن كه قبلا اثر ماركس‌ علیه پرودون ‍­[فقر فلسفه] و سپس‌ مانیفست كمونیست صراحتا اعلام كرده­اند كه با معمول شدن نظم سوسیالیستی ‍­در جامعه دولت به خودی خود تحلیل رفته و ناپدید می­شود. بنابراین چون دولت تنها یك نهاد ‍­انتقالی است كه از آن در مبارزه، در انقلاب برای برافكندن قهری دشمنان استفاده می­شود، ‍­صحبت از دولت آزاد خلقی كاملا بی معنی است: مادام كه پرولتاریا هنوز از دولت استفاده می­كند، ‍­از آن نه برای مصالح آزادی بلكه به خاطر برافكندن دشمنانش‌ استفاده می­كند، و همین كه صحبت ‍­از آزادی ممكن گردد، دولت بمعنی اخص‌ كلمه دیگر وجود نخواهد داشت. پس‌ می­شد پیشنهاد كرد كه ‍­به جای دولت، همه جا  Gemein wesen همبائی گذاشته شود، كه یك كلمه قدیمی خوبِ آلمانی است و به خوبی معنای كلمه فرانسوی"كمون" را می­رساند.  

دوم مارکس دقیقا با عنایت به سوءاستفاده آنارشیستی که ممکن بود از عبارت  کمون" انقلابی علیه خود دولت بود" تغییراتی در متن وارد کرد. به سبب بی اطلاعی از این تغییرات برخی بدون توجه به این امر تفسیری از مارکس ارائه میکنند که بیشتر به باکونین شبیه است تا به خود مارکس. دریپر در تحقیق مستند خود به این نکته اشاره میکند و درونمایه پوچ این قرائت را با قدرت تمام افشا میکند. او میگوید:

"مطمئنا، پیش­نویس مارکس برای خطابیه حاوی اظهارات مبهم­تری بود و به همین دلیل این صورت­بندی در روایت انتشار یافته دیده نمی­شود. ذکر یک نمونه کافیست. در پیش­نویس اول مارکس نوشت کمون" انقلابی علیه خود دولت بود" نه به سادگی علیه یک طبقه" انقلابی برای درهم شکستن این دستگاه هولناک سلطه­ی طبقاتی". ما در مورد این که مارکس چه نکته­ای را در نظر داشت به اشاره­ای بسنده خواهیم کرد،[1] چون این صورت­بندی بدون تردید، حتی قبل از نگارش پیش نویس دوم حذف شد. در عوض پیش نویس دوم تلاش می­کند یک بیان ضدآنارشیستی به کار بندد.

 "به همان نسبت که برچیدن و کنار گذاشتن اندام­های اساسا سرکوب­گرانه­ی حکومت سابق اهمیتِ خود را داشت، به همان نسبت می­بایست نقش آن ارگان­ها را، که نقشی مشروع بود، از دستِ مراجع اقتداری که مدعی داشتن حق برتری بر فراز سر جامعه بودند و می­خواستند این برتری را برای خود نگاه دارند گرفت و در اختیار خدمت­گزاران مسئول جامعه قرار داد".

تا این جا تحریفات گرایش جدید درون سازمان از نظریه مارکس را در این فرصت کوتاه به طور مختصر نشان دادم بررسی مفصل تر را به زمان مناسبتر میسپارم.



[1] - عمدتا به خاطر این که مساله عمومی مارکس در مورد زوال دولت به آخرین مجلد نظریه انقلابی کارل مارکس احاله داده شده است. اما بخش­هایی از جلد یک نیز حاوی مطالبی در این باره است به خصوص فصل­های 13 و 14. به خاطر داشته باشید که افکار عمومی رادیکال غالبا "دولت" را برای قدرت اجرایی به کار می­برند به خصوص در مورد حکومت­های بسیار بوروکراتیزه و بسیارمتمرکز مثل فرانسه. در سراسر اثر جنگ داخلی در فرانسه"دولت " غالبا به معنای دولت قدیم است.